http://badboy001.persiangig.com/maryam.gif

دلم براي كسي تنگ است

كه چشمهاي قشنگش را

به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت

و شعرهاي خوشي چون پرنده ها ميخواند

دلم براي كسي تنگ است

كه همچو كودك معصومي

دلش براي دلم مي سوخت

و مهرباني را

نثار من ميكرد


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:, | 18:36 | نويسنده : jojo |

دوباره دل هوای با تو بدون کرده نگو این دل دیریه عشقتو باور کرده.....دل من خسته از این دست به دعاها برده...همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن همه ی آرزو هام با رفتن تو مردن حالا من یه آرزو دارم توسینه که دوباره چشم من تو رو ببینه....حالا من یه آرزو دارم تو سینه..........


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:, | 18:32 | نويسنده : jojo |

دوست دارم تو را در آغوش بگیرم و گریه کنم........ 

دلم بدجوری هواتو کرده .........

کاش می توانستم دستان گرمت را بگیرم .........!!!

کاش می توانستم از نزدیک در چشمان عاشقت نگاه کنم

اما این فاصـــــــــله بین من و تو نمی گذارد تنها عشقم را از نزدیک ببینم

ای خدا این فاصـــــــــــله را از میان ما محو کن که دیگر طاقتم به پایان رسید....!!!

دیگر طاقت این دوری را ندارم....

عشق پر از درد است اما دوری از عشق پر درد تر از یک درد است.....!!!!!!

سرنوشت سر به سر اوقات تلخ من نگذار که بدجوری دلتنگم........

 دوباره باز گلممممممممم من دلتنگم و مثل همیشه  تنها یادت، تو

 این تنهایی ها سنگ صبور منه . پس.................

 عاشقانه چشمهایم را میبندم و تو را در خیالم تصور میکنم نمی دانی که

چقدر خیال تو برایم لذت بخش است، از هر چیز در این دنیا برایم

شیرین تر هستی پس چشمهایم را میبندم و با تمام وجود احساست

  می کنم و می گویم:

دوستت دارم تو بهترینی

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:13 | نويسنده : jojo |

  عشق عزیزم

حرف اول : ( این حرف از اعماق وجودمه)

عجیب دلم برات تنگ شده!!!

حرف دوم :

مدت هاست که تورا ندیده ام ! نمیدونم با این زمان های طولانی چه کار کنم؟ دارم فکر میکنم آن زمان ها که تو بودی چقدر خوشبخت بودم، اما حالا.... من هستم و فرسنگ ها فاصله....

حرف سوم : ( باید هرجور شده احساس دلتنگی ام را از بین ببرم وگرنه...)

دارم فکر میکنم چقدر خوب است اگر همیشه – حتی الان که دارم از دلتنگی برای تو دیوانه میشوم – جنبه های مثبت یک پدیده را در نظر بگیرم.آره ، تو قشنگ ترین پدیده زندگی من بودی هستی و خواهی بود و تو تنها عشق واقعی زندگی من بوده ای...

حرف چهارم : ( میخواهم یک اعتراف کنم )

می دانم نیازی به اعتراف نیست. تو خودت از همان ابتدای دنیا به این حقیقت پی برده ای و اما اعتراف سبز من : فقط وقتی تو کنارم هستی، من خوشحال هستم. این را می گویند : عشق واقعی!

حرف پنجم: ( وقتی به تو فکر میکنم ، شعر دست از سرم بر نمیدارد)

من مطمئنم یکی از همین روزها خدا، فاصله بین من و تو میشود قدر یک آغوش گرم... من قدم میگذارم در هوای تو و می ایستم روبه روی لبخند همیشه مهربانت و می گویم: امروز ، من و تو در یک غروب ساده و بارانی ، بی دغدغه ، بی هراس و ....، عاشق هم میشویم ، زیبای زیبا!!!!

حرف آخر: ( خواهش میکنم این حرف را هیچ وقت فراموش نکن....)

هزار بار دوستت دارم!


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:9 | نويسنده : jojo |

امروز داره بارون میاد

ومن دلتنگم

دلتنگ لحظه های عاشقی

لحظه هایی که بدون عشقم سپری میشه

دوست داشتم زیربارون گرمی دستاشو حس میکردم

وهنوز توی خیالم منتظر اون لحظه می مونم


میدونی چرا بارون و دوست دارم؟

چون خاطرات تو رو برام زنده می کنه

یادت میاد اون شبی که ساعتها توی شهر خلوت زیر بارون قدم میزدیم؟

گفتم دوست دارم زیر بارون خیس بشم ، لبخند زدی و سر تکان دادی

بی تفاوت گذشتی

پشت سرت آرام و آهسته می آمدم ، نگاهم به تو بود تا بلکه برگردی و با من قدم بزنی

اما گذشتی و کمی از من دور شدی

هرچند حضورت پیش من بود اما دلت جای دگر بود

اشک توی چشام حلقه زد و پرده ای بین من و تو حائل کرد

زیر بارون گریه کردم تا اشکامو نبینی

یک دفعه به خودم اومدم دیدم از من خیلی دور شدی

دوان دوان به سوی تو آمدم تا خودم و به تو برسونم

اما افسوس ......

ای کاش می تونستم قلبم و به قلبت برسونم

میدونی زیبایی بارون به چیه ؟

می دونی چرا بارون و دوست دارم ؟

چون تنها پوشش دهنده اشکهای تلخ عشقه


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:7 | نويسنده : jojo |
 
 

 

به او بگویید دوستش دارم باصدایی آهسته،آهسته تر از صدای بال پروانه ها

به او بگویید دوستش دارم باصدایی بلند،بلندتر از صدای پرواز کبوتران عاشق

به اوبگویید دوستش دارم باهیچ صدایی،چون فریاد دوستت دارم نیاز به صدای

بلند یاکوتاه ندارد،فریاد دوستت دارم را میتوان باتپش یک قلب به تمام

جهانیان رساند پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم:

                                        دوســـتت دارم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:4 | نويسنده : jojo |

7137686-lg.jpg

 

 

ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻣﺶ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻮﺩ

 

ﯾﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﻞ ﮔﻠﯽ ﺗﻨﺶ ﺑﻮد

ﺑﺎﻣﻮﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ

ﺍﻭﻣﺪ ﻃﺮﻓﻢ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ؟! ﻣﯿﺎﯼ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ؟! ﺑﯿﺎ ﺩﯾﮕﻪ…

ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻧﺎﺯﺵ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﺒﺎﺭﯾﺪ

ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻫﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ

۳ﺳﺎﻝ ﺍﺯﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻣﻮ ﮐﻠﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ !

آﺧﺮﺵ ﮔﻘﺖ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ…

ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯿﺒﺮﺩﻣﺶ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﺪﻡ

ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ !

ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ…

ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯿﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻫﯿﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺳﺶ ﺷﺪ !

ﻣﻦ ﺭﺍﻧﻨﺪﺷﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ

ﺑﺎ ﭼﺸﺎﯼ ﮔﺮﯾﻮﻥ ﺑﺎﺯﻡ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ…

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ…

ﮐﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺖ

ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﺗﺎﺑﻮﺗﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ

ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺗﻮﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ !

ﺭﻓﺖ… ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ آﺧﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ

آﺧﻪ ﻻﻣﺼﺐ ! ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ! ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭﺍﺳﺖ !

ﭼﺸﺎﺕ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﻣﻪ

… ﯾﻪ ﺷﺐ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺸﻮ آﻭﺭﺩ ﺩﻡ خونمون و ﭼﺸﺎﺵ ﭘﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ

ﺩﻓﺘﺮ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﻧﺪﻣﺶ ﻣﺮﺩﻡ ! ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻡ ! ﻧﺎﺑﻮﺩ…

نوشته ﺑﻮﺩ : ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ !

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ !

ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ…

ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯﺗﻮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮﻧﯽ !

ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﺑﻬﻢ فحش ﻧﺪﯾﺎ !

ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﻫﻤﻪ آﺭﺯﻭﻡ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:2 | نويسنده : jojo |

 

ببین دختر خانوم. . . .
تو هرچقدر هم تو زندگیت مغرور باشی به یه نفر احتیاج داری. . . .
یکی که متوجه بشه دستت رو موقع آشپزی بریدی و نگران نگات کنه!
یکی که اجازه ی پوشیدن یه سری لباسهارو بهت نده!
یکی که رفتن به یه سری جاهارو برات قدغن کنه!
یه " م ر د"

 

 

ببین آقا پسر. . . .
یه قانونی هست که میگه:
تو هرچقدر هم که قوی باشی به یه نفر احتیاج داری. . . .
یکی که وقتی از خستگی با جوراب خوابت میبره اونارو از پات در بیاره!
یکی که تو مهمونی برات میوه پوست بگیره!
یکی که بهانه ی از خواب بیدار شدنت باشه!
"یه ز ن"


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:58 | نويسنده : jojo |

کجـــــــایی تا ببینـــــی که چقــــدر مشتـــــاق دیـــــــدار داری؟؟؟!!

 

آنان که می خواهند بدانند شیرینی زبان مرا چکسی به کام خود مکیده است؟؟؟

 

که چنان زهــــــــر میبارد از سخــنـــم.......


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:55 | نويسنده : jojo |

در آخر گفت : بازی برد و باخت دارد....

زبانم بند آمد که به او بگویم :

بی انصاف کدام بازی ؟ ، من با تو زندگی کردم...

 

برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:54 | نويسنده : jojo |

چقدر سخته موقع دلتنگیش بهت زنگ بزنه بگه که بد جوری دلم گرفته تو هم هر کاری  دستت هست ولش میکنی میری پیشش ولی موقع رسیدن بگه که می خوام اتمام حجت کنم   خیال هر 2تامونو راحت کنم...

 

چقدر چقدر سخته. چند سال اون که می گفت واسه چشات می میره
 بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:53 | نويسنده : jojo |

 

 او که ادعا...

می کرد که مرا دوست دارد و دیوانه وار عاشقمن است ، بی وفای بی وفا شد!

بعد از اینکه قلبم بارها عاشق شد و در قلب بی محبتدیگران اسیر

شد و برای مدتی در آن قلب هایبی محبت سوخت و زیر پا له شد چگونه

می توانم عشق را دوباره بپذیرم؟

عاشقی از ما گذشت ، دیگر بس استهر چه ساختم و ویران شد!

دیگر بس است هر چه ماندم و آخر سر نیز مثل شمعسوختم و

خاموش شدم!

کسی دیگر لایق این قلب شکسته من نیست ، و دیگر حوصلهساختن

خانه عشق را ندارم چون می دانم روزی این خانهدوباره ویران می شود!

میخواهم در دریاها تنها سرنشین قایق زندگی باشم ، لحظه غروب

تنهای تنها نظاره گر غروب باشم ، در کنار دریا بی آنکهکسی در کنارم

باشد قدم بزنم ،


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:52 | نويسنده : jojo |

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:50 | نويسنده : jojo |

سلام خدا جونم.همه چیزم، نفسم، عمرم، زندگیم...

خدایا دوستت دارم و می پرستمت

من شاید بنده ی گناهکاری باشم ولی همیشه به یادتم

خدا جوووووونم تو تکــــــی، تو یگانه ای

خدا جـــــون دلم گرفته ولی دارمت، دارمت و می تونم داشته باشمت

وقتی دارمـــــت آرامش می گیرم...

خدایا همیشه بهم کمک کردی و هوامو داری

بازم مث همیشه می خوام ازت التماس کنم هوای دلمو داشته باش

خدایا بزرگواری کن در حقــــــــم...

دلــــــم می خواد پرواز کنم بیام به سمتی که فقط تو باشی و خودم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:49 | نويسنده : jojo |

آقا به دادم می رسی؟

زائری بارانی ام

آقا به دادم میرسی

بی پناهم خسته ام

تنها به دادم میرسی

گرچه آهو نیستم اما پراز دلتنگیم

ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا به دادم میرسی .


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:47 | نويسنده : jojo |

اگر سهراب سپهری در زمان ما دانشجو بود.....

اهل دانشگاهم

رشته ام علافیست

جیبهایم خالیست

پدری دارم

......

حسرتش یک شب خواب!

دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم

قبله ام استاد است

جانمازم نمره!

خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست

من نمیدانم که چرا میگویند

مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار

و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

باید از مردم دانا ترسید!

باید از قیمت دانش نالید!

وبه آنها فهماند

که من اینجا فهم را فهمیدم

من به گور پدر علم و هنر خندیدم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:45 | نويسنده : jojo |

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم

شکنجه میشم ازخودم نمیتونم شکوه کنم

حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم

من واسه آتیش زدن یه کوله بارشب، بسم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 17:45 | نويسنده : jojo |
یه نفر هم بخونه کافیه بخون گریت میگیره... ♡♡♡♡ دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زياد خوب نبود برا همين هميشه کار ميکرد تا زنش راحت زندگي کنه گاهي وقتا حتي شبا هم کار ميکرد. همه کار ميکرد.کارگري فروشندگي حمالي عملگي .سخت کار ميکرد اما حلال.هيچ وقت دست خالي نميومد خونه.وقتي ميومد دختره با جون و دل ازش استقبال ميکرد.ماساژش ميداد براش غذا ميذاشت پاهاشو پاشوره ميکرد .هميشه به عشق شوهرش خونه تميز بود و برق ميزد و با چيزايي که داشتن بهترين غذاي ممکن رو درست ميکرد.هيچ وقت دستشونو جلو کسي دراز نميکردن.ساده زندگي ميکردن اما خوشبخت بودن.تا اينکه............. يه شب که پسره براي کار دير کرده بود يه اس ام اس رو کوشي دختره اومد.کارت شارژ بود.دختره تعجب کرده بود.بعد از اون هيچ کس زنگ نزد.منتظر شد اما خبري نشد.فکر کرد اشتباهي اومده.خوابيد.صبح که بيدار شد از رو کنجکاوي کارت شارژ رو کارد کرد.شارژ شد.دختره تعجب کرده بود.فکر کرد شايد کسي براش دلسوزي کرده.خيلي با خودش کلنجار رفت.شب بعد دوباره يکي اومد.باز شارژ شد.اما نه کسي زنگ ميزد نه اس ميداد.از اون شب به بعد دختره هر شب براش شارژ ميومد.گوشيش پر بود.فکر ميکرد يکي داره اينجوري بهشون کمک ميکنه.ميخواست به شوهرش کمک کنه اما نميخواست به غرور شوهرش بربخوره.بعد از اون اين کارش بود .شبا شارژ ميکرد و روزا اونو به دوستاش و همسايه ها ميفروخت و پولشو هر چند که کم بود جمع ميکرد.يک ماه گدشت.يه شب دختره هر چي منتظر موند اس ام اس نيومد.هزارتا فکر و خيال کرد.اخرش اين تصميمو گرفت.چادر سرش کرد و رفت سر کوچه و با تلفن عمومي زنگ زد.يه پسر گوشي رو برداشت.دختره نتونست حرف بزنه.پسره گفت من اين گوشي رو پيدا کردم صاحبش هم تصادف کرده و فلان بيمارستانه.دختره قطع کرد و رفت خونه.تا صبح گريه کرد.براي مردي که بدون چشم داشت به اون کمک ميکرد.روز بعد دوباره زنگ زد.اين بار با گوشي خودش.پسره خودش برداشت.حالش بهتر شده بود.دختره کلي گريه کرد و تشکر کرد و قطع کرد.اون شب دوتا کارت شارژ اومد.دختره به رسم ادب براش اس فرستاد ممنونم داداش.اما جوابي نيومد.از اون شب هر موقع شارژ ميرسيد دختره پيام تشکر ميفرستاد.تا اينکه........ شوهر دختره اومد خونه.خيلي زود خوابش برد.دختره پيشونيشو بوسيد و رفت که لباساشو بشوره.دست تو جيبش کرد قلبش ايستاد.پاکت سيگار بود.بي اختيار اشک از چشمش جاري شد.رفت يه گوشه و شروع کرد گريه کردن.پسره شارژ فرستاد اما دختره متوجه نشد تا اس تشکر بفرسته.بعد از نيم ساعت پسره زنگ زد.نگران شده بود.دختره هم بي اختيار گريه ميکرد و شروع کرد به درددل کردن.از اون روز به بعد هر چند وقت يکبار دختره تو جيب شوهره سيگار ميديد .ديگه اروم اروم عادي شده بود براش.اما به شوهرش نميگفت.گريه ها و درددلاشو ميبرد پيش پسره.ديگه بهش نميگفت داداش.ديگه اکه اس نميداد نگران ميشد.ديگه کمتر و کمتر شوهرشو ماساژ ميداد.ديگه لباساشو خوب تميز نميشست.ديگه براش نميخنديد.به پسره ميگفت شوهرم لياقت نداره اکه داشت ترک ميکرد.اروم اروم مهر پسره تو دلش نشست.از شوهر قبلي فقط اسمي که تو شناسنامه ش بود مونده بود و اگه کاري ميکرد يا از سر اجبار بود يا از روي عادت.دختره گفت... ميخوام ببينمت.پسره هم از خداش بود.قرار گذاشتن.يه ماشين باکلاس جلوش ترمز زد.دختره تازه داشت ميفهميد اين يعني زندگي .با شوهرش فقط جوونيش حروم ميشد.شده بودن دوتا دوست صميمي.يه روز دختره بهش گفت بيا خونه شوهرم تا شب نمياد.پسره قبول کرد اما گفت اول بريم بيرون دور بزنيم.سوار شد.يه خيابون دو خيابون يه چهار راه دو چهار راه.اما پسره حرف نميزد و فقط ميگفت طاقت داشته باش يه سورپرايز برات دارم.رسيدن به يه جايي.پسره گفت اونجا رو ببين.يه مرد بود با چهره اي خسته.شيک بود اما کمرش خم شده بود.سيگار فروش بود.آره شوهره ميفروخت نميکشيد.حرف اخر پسره اين بود. برو پايين بي وفا... حداقل بخونش وبهش فكركن! چرا ما هميشه سر نماز خوابمون مياد؟ ولی تا ساعت سه شب برای ديدن يک فيلم بيداريم؟ چرا هر وقت می خواهيم قرآن بخونيم خيلی خسته ايم؟ اما برای خوندن کتابهای ديگه هميشه سرحاليم؟ چرا اينکه يک پيام در مورد خدا رو رد کنيم انقدر راحته؟ ولی پيام های بيهوده رو به راحتی انتقال می ديم؟ چرا تعداد کسانی که خدا رو عبادت می کنند هر روز کمتر ميشه؟ اما تعداد بار ها و کلوب ها رو به افزايشه؟ ولی ارتباط با خداوند انقدر سخته !!!!!!؟؟؟ در موردش فکر کنيد. اين پيام رو به دوستانتون هم بفرستيد. 99%شمااين پيام رونميفرستيد!! خداوندفرمود:اگرمن رادرمقابل دوستانتان ردكنيد,,,من هم شمارادرقيامت ردخواهم كرد! اين پيام ارزش فرستادن داره ,, هیچوقت دیگران رو الکی قضاوت نکنیم
 

برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:32 | نويسنده : jojo |
تا حالا شده اینجوری گریه بکنید؟

اونم به خاطر یکی که دلتونو شکسته..

لامصب نمیدونم چرا همش شبا فکرش سراغ آدم میاد..

اصن خوابو از چشات میگیره..

عکس های خنده دار,جدید ترین ترول ابان 92,عکس طنز و توپ و خنده دار


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:22 | نويسنده : jojo |

ما
هميشه صداهاي بلند را ميشنويم

 

پررنگ
ها را ميبينيم

 

سخت
ها و غیرممکن ها را ميخواهيم

 

غافل
از اينکه خوبها آسان مي آيند، بي رنگ مي مانند و بي صدا

مي روند

 

94624539463379641437.jpg


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:22 | نويسنده : jojo |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:21 | نويسنده : jojo |

 

برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:17 | نويسنده : jojo |
 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, | 16:16 | نويسنده : jojo |
خیالت تخـت...
 
یک روز ، دقیقا نمیدانم کِی..
 
اما شاید روزی حوالی تـمام شدن دنیـا،
 
آنجا ک مطمئن شوم
 
بعد از من کسی نخواهد داشت تـــورا..
 
برایت حرف خواهم زد...!
 
از دلتنگی ای ک هیچوقت عــادت نبود...
 
از دوست داشتنی ک بند نیامد...
 
از احساسی ک حَـبــــس شد پشت نگاهم..
 
و چشمهایت...
 
ک هیچوقت گذرشان نخورد ب دیدگانم...
 
از پشتم ک خمیده شد زیر بار این همه تنـهایی..
 
از دستانـم ک لرزیدند پشت نوشتن حرفهایم..
 
از اشکهایم ک چ گـرم بودند وقت سرد نبودنت...
 
از نگرانی ام پشت دیـر کردن هایت،
 
و بـدتر از آن نبودن هایت...
 
از حال بعد از رفـــتنـت...
 
از آن آدم ضعـیفی ک ساخت از من،غرورت...
 
یک روز قبل از دیر شدن،
 
فبل از انتها،قبل از دست رفتنم..
 
حرفــــــها دارم بـرایـــت...
 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 22:20 | نويسنده : jojo |

ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ .. ﻣــﻮﻗـﻌﯽ ﮐــﻪ ﻫــﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳـــﺘﺶﺩﺍﺭﯼ

ﺍﻣــﺎ

ــﺒﺎﯾــﺪ ﺑـــﻪ ﺭﻭﯼ ﺧـﻮﺩﺕ ﺑــﯿﺎﺭﯼ !!

ﻣــﻮﻗﻌﯽﮐـــﻪ ﻣـﯽﺧـﻮﺍﯼ..

 ﻣــﺜﻞ ﻗــﺒﻞ ﺷــﯽ ﺍﻣـﺎﻧـﻤﯿﺸﻪ !!...

ﻣــﻮﻗﻌﯽ ﮐــﻪ ﯾــﺎﺩِ

ﮐــﺎﺭﺍﺵ ﻣـــﯿﻮﻓﺘــﯽ ﻭ ﯾــﮏ ﻟـــﺒﺨﻨﺪﻣـﯿﺎﺩ

ﮔــﻮﺷﻪ ﯼ ﻟـﺒﺖ !!

ﻣــﻮﻗــﻌﯽ ﮐـﻪ ﺩﻝ ﯾــﮏ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣـﯿﮕﻪ ﻭ ﻋﻘــﻞ

ﯾــﮏﭼﯿــﺰﺩﯾــﮕﻪ !!

ﻣــﻮﻗـﻌﯽ ﮐــﻪ ﺩﻟــﺖ ﭘــﯿﺶ ﯾـــﮏ ﺑﯽﻣــﻌﺮﻓــﺘﻪ !!

ﻣــﻮﻗﻌﯽ ﮐــﻪ ﻧــﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐــﺠﺎﯼﺯﻧـــﺪﮔﯿﺸﯽ !!

ﻣـﻮﻗـﻌﯽﮐـﻪ ﺍﻭﻥ ﺑـــﺮﺍﺕ ﺟـﺬﺍﺏ ﺗــﺮﯾﻨﻪ !!

ﻣــﻮﻗﻌﯽ ﮐـﻪ

ﺑــﺎﯾﺪ ﺍﺯﺵ ﻧﺎﺭﺍﺣـﺖ ﺑـﺎﺷـﯽ ﺍﻣــﺎ ﻧﻤـﯿﺘﻮﻧــﯽ !!

ﻣـﻮﻗــﻌﯽ ﮐﻪ

ﻣـﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑــﻬﺖ ﭘـﯿﺎﻡ ﻧــﻤﯿﺪﻩ ﺍﻣـﺎ ﺑﺎ ﺷـﻨﯿﺪﻥﺻـﺪﺍﯼﻫـﺮ

ﺯﻧـﮓ ﻧـَـﻔﺴﺖ ﺑــــﻨﺪ ﻣــﯿﺎﺩ !!

ﻣــﻮﻗﻌﯽ ﮐــﻪ

بــﻬﺶ ﻧــﯿﺎﺯ

ﺩﺍﺭﯼ ﻭﻟـــﯽ ﻧــﯿـﺴــﺖ ..!!!...

 

http://up.lifesms.ir/up/lifesms/Azar_92/1/(15).jpg

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 22:15 | نويسنده : jojo |

http://up.lifesms.ir/up/lifesms/Azar_92/1/(8).jpg


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 22:14 | نويسنده : jojo |
 
2013-06-19211608.jpg 
 
 
و چه زیبــــا گفت فروغ :
 
تنهــــــــا صداست که میماند . . .
 
و امان از صدای ” تـــــــو” که ابدی شد در گوش من !

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 22:13 | نويسنده : jojo |

سلام

خدای خوبم میخواستم بگم میدونی ته دلتنگی چیه

اینه که دلت واسه خدا تنگ بشه

ولی از خجالت نتونی باهاش حرف بزنی

اینقد گناه داشته باشی که شرمت بشه بهش نگاه کنی

شرمت بشه که حتی اسمشو به زبون بیاری

ولی تو دلت کلی حرف واسه گفتن داشته باشی

حرفایی که دلت میخواد بگی تا اروم بشی ولی شرمنده ای از خدا

خیلی بده مگه نه؟

اینجوری اواره میشی مثل من

مثل حال الان من

خیلی بده

خیلی دلم گرفته

ولی اینقد روسیاهم که حرفی واسه گفتن ندارم

اگه حکمم مرگ باشه

بازم حرفی ندارم

ولی به خدا خیلی دوستت دارم هرچند بندگیو رو خوب بجا نیاوردم

هرچند کاستی داشتم

ولی دوستش داشتم

و میخواستم هوامو داشته باشه

دلم میخواست همیشه مطابق میلش باشم

ولی نمیشد دلم میخواست از اینکه بنده ای به نام من داره خوشحال باشه ولی نمیشد

اذیتش کردم

خدایا منو ببخش

راهمو گم کردم کمکم کن پیدا کنم

خدایا وامموندم تو بین راه

یه کاری بکن....

یه کاری بکن از این حال وهوا دربیام

دلم میخواد تو باشی تو زندگیم

ولی مدتی گیجم

گم شده ام

کمکم کن خودمو پیدا کنم

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 21:59 | نويسنده : jojo |

دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی 
دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟
پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم 

دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟
پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم 
دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش میکرد

اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 19:45 | نويسنده : jojo |

 

هي تو...؟!؟

 

بهش ميگي بوس بوس شبخير اما نميخوابي تازه شروع ميكني ب

پيم دادن ب يكي ديگه!...

 

بهش ميگي تو فقط تو زندگيم هستي اما با 10 نفر ديگه دوستي!...

 

بهش دروغ ميگي!...

 

ميپيچونيش ب خيال خودت!...

 

با كلي عشق بهت مسيج ميده اما همزمان داري فوروارد ميكني

واسه يكي ديگه!...

 

هم ميخواي باشه،هم خودت حال كني!...

 

هيچ فرقي با حيوون نداري،حيف اسم حيوون...

 

آدم باش!

 

پاي دلش وايسا...


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 19:41 | نويسنده : jojo |
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 23 صفحه بعد
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالري عکس