از این روزهای زندگی که خیلی دیر و سخت می گذرد
از تمام ثانیه ها گذر عمرم در این روزها متنفرم
از هیچ چیزی لذت نمی برم
از خودم دلگیرم! چرا؟
درون باتلاقی که خودم با دستای خودم ساخته ام گیر کرده ام.
چندی پیش صدایی شنیدم و سپس دست کمکی دراز شد بسویم
دستان خسته ام را به سوی او دراز کردم ..
کم و بیش از درون باتلاق بیرون آمده بودم...
همه چیز داشت خوب می شد.
اما وقتی عمق باتلاق را بهش نشان دادم ترسید
کم کم خودش را کنار کشید..
آری او از باتلاقی کهمقصر اصلیش خودش بود ترسید و باز رفت.
و من باز تنها ماندم....
نخواست یا نتوانست کمکم کنه؟
من در باتلاقی که به کمک او و به دست خودم درستش کرده بودم فرو رفتم.
ا ما این بار عمق باتلاق به کمک اوبیشتر شده...
طوری که دستانم دیگر به بیرون باتلاق نمی رسد...
آری من در منجلابی که خودم و به کمک او ساختم گیر افتاده ام.
دیگر نفس کشیدن غیر ممکن شده است.
آری از خودم دلگیرم که چرا زندگیم راباختم؟
چرا انقدر زود تسلیم شدم؟
به خاطر چی؟ بخاطر کی؟ بخاطر هیچی؟
پشیمانم اما خیلی دیر است من دیگر آن کسی نیستم که بودم
فریاد می زنم من تسلیم شده ام! آما دیگر فایده اینداره
برچسبها:
..........گفتم اي ساده دل ساده فراموشش کن..........
..........تا کجا چشم به اين جاده فراموشش کن..........
..........دست بردار از اوخاطره بازي کافيست..........
.........فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن..........
..........مردمان نگهش قله نشينند هنوز..........
.........دل که در دره نيوفتاده فراموشش کن.........
.........گفتم اين تکه غزل را بفرستم نزدش..........
..........دل ولي گفت نشو ساده فراموشش کن..........
..........به شما بر نخورد پاي غزل بود و شکست..........
..........اتفاقيست که افتاده فراموشش کن..........
خیلی وقته دارم دله خودمو با این شعر اروم میکنم
ولی ای کاش بشه
برچسبها:
غــریــبــه بــود...
عــادت ♠ شـُـد...
عــشــق♥ شـُـد...
هســتی ♣ شـُـد...
روزگــار ♦ شـُـد...
خــســته شـُـد...
بیــ وفــا شـُـد...
دور شـُـد...
بیــگانــه شـُـد...
حــســرت شـُـد...
فــرامــوش نـَ ـشـُـد...
فــرامــوش نـَ ـشـُـد...
فــرامــوش نـَ ـشـُـد
برچسبها:
دلــــم بالــکنی می خواهـــد رو به شهـــر...
و کمی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی ...
یکــــ فنجان بــزرگــــ قهوه ...
یکـــ جرعه تـ♥ـو ...
یکــــ جرعه من ...
و سـکوتـــی که در آن دو نگـــاه گـــره خـــورده باشـــد ...
بی کلام...
میـــــدانی...!؟
دلــــم یک "من" می خواهــد بـــرای تــو...
و یک "تــو" تـــا ابــــد بــرای من ...
و باز هم 3نقطه های بی پایانِ من...
برچسبها:

برچسبها:
برچسبها:
و همیشه هم رفتن قصه ی بدی نیست….!!!
و همیشه هم رفتن قصه ی بدی نیست….!!!
گاهی میروی وبا رفتنت چشم های پر نفرتی را پر از اشک میکنی….!!
سال هاست که صدای قدم هایم رفتنی ست….
چه طولانی شده اند این سال ها…!!
چه سال های شلوغی……!!!!
برچسبها:
کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم ....!
برچسبها:
برچسبها:
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همهی زنها گریه میکنند بی هیچ دلیلی!
پسرک از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژهای آفریدهام؛ به شانههای او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی دادهام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کردهام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.

برچسبها:
يكي به من بگه آخه پس اون خداي تنهايي هاي من كجاست
يكي به من بگه داره اون بالا به كي توجه مي كنه
آخه مگه من بندت نيستم
مگه بهم قول نداده بودی كمكم میکنی
يكي به من بگه آخه خداي من كجاست
گم شده، نمي دونم؟
اما چرا نيستش پس
پس من حرفامو به کی بگم؟هان به کی بگم فقط اون حرفامو می فهمید
چرا نيست؟
چرا خبري ازش نيست؟


برچسبها:

برچسبها:
گفتم دوستت دارم !
چه صادقانه پذیرفتی!
آغوشم برایت باز شد !
چه ابلهانه!
با تو خوش بودم !
همه چیزم شدی !
چه زود !
به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !چه ناجوانمردانه !
نیازمندت شدم !
چه حقیرانه!
واژه غریبه خداحافظی به من آمد!


برچسبها:
مرد باید
وقتی عشقش عصبانیه.ناراحته,میخواد داد بزنه
وایسه روبروش بگه:تو چشام نیگا کن,بهت میگم تو چشام نیگا کن
حالا داد بزن,بگواز چی ناراحتی
... ... بعد عشقش داد بزنه,گله کنه,فریاد بکشه,گریه کنه
... حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد
آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه
همونجا باید بغلش کنه
نذاره تنها باشه
حرف نزنه ها,توضیح نده ها
فقط نذاره احساس کنه تنهاست
مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه...
برچسبها:
به بالش زیر سر میشه دروغ گفت ؟
چی بگیم ؟ بگیم خواب بودیم و خواب دیدیم ؟
خر که نیست ... بالشه میفهمه
نه بالش جان دلم براش تنگ شده ...
برچسبها:
✘برای دلـــــــــــــــــــــــــم گاهی پدر میشوم...
برچسبها:
برچسبها:
چــِـهـ خــُـوبْـــ مـیـشُــدْ تـُـــو هــَمـیــــنْ رُوزآ ...
خــُـدآ مـیــُـومــَـد و بـوسـَــمْ مـیــــكـَرْدُ و
بــَعْـدْ مـیـگــُفْـــتْــ:
ایــن چــَـنـْـدْ وَقـْـــتْـ دآشْـتـَـمْ بـآهـــآتــ شـُـوخـــے مـیــــكــَـرْدَمْ...
بــِـبـیـــنـَمْ جــَنــْـبـَــشـو دآرے یـــآ نــَـهـ...
برچسبها:
همین سه کلـمه برای وصـف حالم کافیست:
"لبخــندم درد میـکند..."
برچسبها:
برچسبها:
شکسته ام میفهمی؟
به انتهای بودن رسیده ام!
اما اشک نمیریزم،
پنهان شدم پشت لبخندی
که خیلی درد میکند... !!!
برچسبها:
هـــــــــــــــــ ـــــــــــــــی ...
کــــــــــــــــــــــــافه چـــــــــــــــــــــــــــــی ... !!!؟
مـــیز هایت را تـــــــــــــــــــــــــک نــــــــفره کـــــــــــــن !!!
نـــــــــــــــــــــــــــــــــمی بـــــــــــــینی ... !!!؟
هــــــــــــــــــــــمه تــــــــــــــــــــــــــــنهاییم ...!!!
برچسبها:
خدایاااااااااااااااا
وقتی درتمام شهر
دستان گرم رفیقی پیدا نکردم
اغوش مهرکسی عاشقم نشد
با این دل شکسته ام کسی مهربان نبود
خداگفت:برگرد پیش من
من عادتم خرید دل های خسته است
من عاشقم به ان که نمی خواهدش کسی
دل میبرم زان که دلش را شکسته اند
برخیز خسته از این روزگارقهر
اری بزن تو زنگ خداراای غریب عشق
من چشم دررهم که بیایی عزیزمن
برچسبها:
خدایادلم یه هوای تازه میخواد
یه نورقشنگ میخواد.نه ازاینده.نه ازحالا......
منوببربه گذشته....مییشهه؟
یه هواتازه ازاونجامیخوام.
اره دلم گذشته میخواد با تموم اشتباهام
خدایامیتونی بهم بدی؟میتونی؟؟؟
برچسبها:
خدایا خوب نگام کن....ببین کم اوردم
نگام کن...چند چندم بازندگی...ببین منو
میشنوی زجه هامو...سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه
اما دلی داشته باشه ک مدام ازتنهایی بناله...
ببین بیچارگیمو...خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه...
سخته خداجون.سخته بدونم الان ب حرفام گوش میدی یا
پرده گناهام انقدر ضخیمه که صدام بهت نمیرسه...
باباکم اوردم.داغونم خداجون
برچسبها:
برچسبها:
خدایا...
ممنونم که مرا در حد ایوب می بینی ...
اما میشود دیگر تمامش کنی؟
بریده ام . .
برچسبها:
تویی که اســـــمت تقدیره...
ســــــرنوشته...
قســـــمته...
هرچی هســــــتی دست ازســـــرم بردار...
خســـــــــــته ام!!!.
برچسبها: